معنی هره هکردن - جستجوی لغت در جدول جو
هره هکردن
انباشته کردن هیزم
ادامه...
انباشته کردن هیزم
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
هرهر کردن
(فُ تَ)
پیوسته خندیدن. خندۀ ممتد و بیهوده کردن یا خندیدن بطوری که دیگران را ناراحت کند. رجوع به هرهر و هرهر خندیدن شود
ادامه...
پیوسته خندیدن. خندۀ ممتد و بیهوده کردن یا خندیدن بطوری که دیگران را ناراحت کند. رجوع به هرهر و هرهر خندیدن شود
لغت نامه دهخدا
تصویر مهره کردن
مهره کردن
مُهرِه کَردَن
الدّيكور
ادامه...
الدِّيكُورَ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویر مهره کردن
مهره کردن
Bolt
ادامه...
Bolt
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویر مهره کردن
مهره کردن
مُهرِه کَردَن
boulonner
ادامه...
boulonner
دیکشنری فارسی به فرانسوی
پره هکردن
تراشیدن و بریدن گیاهان و غنچه هانوعی هرس
ادامه...
تراشیدن و بریدن گیاهان و غنچه هانوعی هرس
فرهنگ گویش مازندرانی
کره بکردن
زاییدن اسب یا خر
ادامه...
زاییدن اسب یا خر
فرهنگ گویش مازندرانی
کره هاکردن
بچه زاییدن، کرایه کردن
ادامه...
بچه زاییدن، کرایه کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
فرو هکردن
فرو کردن، سپوختن
ادامه...
فرو کردن، سپوختن
فرهنگ گویش مازندرانی
قرق هکردن
امن کردن
ادامه...
امن کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
درو هکردن
تراشیدن، درو کردن
ادامه...
تراشیدن، درو کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
خره هاکردن
انبار کردن
ادامه...
انبار کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پرز هکردن
پرهیز نمودن از خوردن خوراکی های زبان بار، پرهیز کردن
ادامه...
پرهیز نمودن از خوردن خوراکی های زبان بار، پرهیز کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
وره هکاردن
حمله کردن
ادامه...
حمله کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
گره هکردن
صدا زدن، با آوای رسا کسی را فراخواندن
ادامه...
صدا زدن، با آوای رسا کسی را فراخواندن
فرهنگ گویش مازندرانی
هره هاکردن
از خود راندن و دور کردن
ادامه...
از خود راندن و دور کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویر مهره کردن
مهره کردن
مُهرِه کَردَن
बोल्ट करना
ادامه...
बोल्ट करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویر مهره کردن
مهره کردن
مُهرِه کَردَن
asegurar
ادامه...
asegurar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویر مهره کردن
مهره کردن
مُهرِه کَردَن
parafusar
ادامه...
parafusar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویر مهره کردن
مهره کردن
مُهرِه کَردَن
przykręcać
ادامه...
przykręcać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویر مهره کردن
مهره کردن
مُهرِه کَردَن
закручивать
ادامه...
закручивать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویر مهره کردن
مهره کردن
مُهرِه کَردَن
закручувати
ادامه...
закручувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویر مهره کردن
مهره کردن
مُهرِه کَردَن
vastdraaien
ادامه...
vastdraaien
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویر مهره کردن
مهره کردن
مُهرِه کَردَن
bolzen
ادامه...
bolzen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویر مهره کردن
مهره کردن
مُهرِه کَردَن
بولٹ لگانا
ادامه...
بولٹ لگانا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویر مهره کردن
مهره کردن
مُهرِه کَردَن
বোল্ট লাগানো
ادامه...
বোল্ট লাগানো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویر مهره کردن
مهره کردن
مُهرِه کَردَن
ยึด
ادامه...
ยึด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویر مهره کردن
مهره کردن
مُهرِه کَردَن
kufunga bolt
ادامه...
kufunga bolt
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویر مهره کردن
مهره کردن
مُهرِه کَردَن
להדק
ادامه...
להדק
دیکشنری فارسی به عبری
تصویر مهره کردن
مهره کردن
مُهرِه کَردَن
ボルトで止める
ادامه...
ボルトで止める
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویر مهره کردن
مهره کردن
مُهرِه کَردَن
上螺栓
ادامه...
上螺栓
دیکشنری فارسی به چینی
تصویر مهره کردن
مهره کردن
مُهرِه کَردَن
볼트를 고정하다
ادامه...
볼트를 고정하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویر مهره کردن
مهره کردن
مُهرِه کَردَن
avvitare
ادامه...
avvitare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویر مهره کردن
مهره کردن
مُهرِه کَردَن
mengencangkan
ادامه...
mengencangkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویر مهره کردن
مهره کردن
مُهرِه کَردَن
cıvatalamak
ادامه...
cıvatalamak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی